سلام بر اربعين

شناسه نوشته : 13155

1393/09/18

تعداد بازدید : 1353

چهل روز گذشت... در آن غروب خون‌آلود، هنگامي كه خنجر شقاوت‌ها و نامردي‌ها، گلوي آخرين مبارز را دريد؛ آن‌گاه كه زنان و فرزندان داغديده در ميان رقص شعله‌هاي آتش خيمه‌هايشان، به سوگ مردانِ در خون غلتيدة خود نشسته بودند، دشمن به جشن و سرور ايستاد؛ خيابان‌ها و كاخ‌ها را براي جشن‌ها مهيا ساخت و به انتظار ماند تا در ميان دل‌هاي چون لالة پر خون اسرا به برپايي جشني تمسخرآميز بپردازد.
اما زينب(س)، اين ستون پا برجاي كاروان اسرا همه چيز را به گونه‌اي ديگر رقم زد. به راستي چه كسي مي‌داند چگونه زينب(س) با وجود سنگيني كوهي از مصائب بر شانه‌هايش، بغض غم‌ها را فرو داد و قدم بر قلة رفيع عزت و آزادگي گذاشت؟... چهل روز از آن واقعه مي‌گذرد؛ هنوز هم دل آسمان پر از اشك و سر زمين به زير است؛ هنوز هم خورشيد، سرخ فام و صحراي كربلا شرمسار است؛ هنوز هم داغ حسين(ع) جان‌سوز است. عاشورا چنان صحنة هستي را دگرگون ساخت كه گويي آثار قيامت بر اندامش هويداست و حسين(ع) و يارانش چنان بر تارك تاريخ درخشيدند و جاودانه شدند كه هيچ‌گاه غبار زمان بر روي آزادگي و جسارتشان نخواهد نشست!
چگونه مي‌توان عزت حسين(ع) را در عاشورا از ياد برد؟! چگونه مي‌توان تصوير عباس(ع) را از ذهن دور داشت؟! مگر مي‌توان آرامش و شكوه زينب(س) را ناديده گرفت؟! مگر مي‌شود وجود سجاد(ع) را در شام نديد؟! چگونه مي‌توان با كاروان دغدار حسين(ع) از كربلا تا شام همراه نشد؟!
عاشورا ديگربار ورق مي‌خورد؛ خون و چكاچك شمشيرها و بي‌آبي دريادلان؛ كاروان غمبار اربعين از ديار سراسر آشوبگري يزيد و از ناسپاسي‌هايِ پرعذاب شام رسيده است. اين قافله با خطبه‌هاي اشك بر لب، همة عاشوراييان خود را آورده است به جز رقيه(س) كه نامش رباعي‌گونه در شام باقي ماند و درخشيد؛ باقي ماند تا مثنوي‌ها پيش مظلوميتش براي هميشه الكن باشند!
اربعين يعني آه‌هاي از سفر بازگشته؛ داغ‌هاي به موطن رسيده؛ گلستانِ ثمردهيِ اشك‌هاي عاشورا؛ سوختنِ آخرين قطرة فرات در آرزوي لب‌هاي عباس(ع) و تكرار تنهايي‌هاي زينب(س) كه در كربلا و عصر عاشورا تولد يافت
به راستي مقام اربعين با انبوهي از اين اندوه‌ها كمتر از عاشورا نيست و قلم‌هاي ما هرگز نمي‌توانند آن‌گونه كه بايد به سوگ بنشينند. اين قلم‌ها كه هيچ سطري از تشنگيِ مردان خورشيد را نچشيده و منظومة بلند آوارگي را همراهي نكرده و از خارستان‌هاي ناتمام و گستاخ عبور نكرده‌اند، چگونه خواهند توانست به منزلتِ اربعين دست پيدا كنند؟
اربعين كه مي‌آيد، بايد از زينب(س) گفت؛ از حاصل زخم‌ها و نمازهاي نشسته‌اي كه هنوز او را به ياد دارند؛ اما تلاوت زيبايي را تنها در نگاه (س) بايد جست. اربعين مي‌شكفد و نام زينب(س) گل مي‌كند. زينب(س) از آنچه يزيديان هراس داشتند هم بالاتر بود.
اربعين است و كاروان تأثيرگذار عشق آمده است؛ فرزند مكه و منا ـ زين‌العباد ـ آمده است؛ پيك انقلاب‌گر، براي شامياني آمده است كه دل‌هاشان از بناي مسجد دمشق هم سخت‌تر بود!
اربعين آمده است؛ همراه سپاه پيروز افتخار و وارثان خون و روشني...
سلام بر اربعين! سلام بر سوگ به چله نشسته! سلام بر آسمان كه چهل روز بغض شكسته‌اش را گريسته است!
سلام بر سرهاي بر نيزه رفته كه به قتلگاه خويش باز آمده‌اند! سلام بر كاروان عزت و عزا كه بار دل مي‌گشايند و مصائب خود را به واگويه مي‌نشينند! سلام بر زينب(س) كه در اوج بلا، چيزي جز زيبايي نديده است!