وقتی قلبت را تربیت کردی برای امتحان تقوا؛ خدا هم برای خودش جدایش میکند...
(أُولئِكَ الّذينَ امْتَحَنَ اللّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتّقْوي)؛ آنها کسانیاند که خدا قلبهاشان را برای پرهيزكاري امتحان کرده است.
یادمان نرود وقتي در همه لحظههایی که جانمان به لب میرسد، به او گمانهای بد میبریم و فکر میکنیم که ما را از یاد برده است، فراموشمان کرده است، رهایمان کرده است و ... همانجا، محل آزمایش و امتحان ماست!
(وَ إِذْ زاغَتِ اْلأبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ وَ تَظُنّونَ بِاللّهِ الظّنُوناً * هُنالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَديدًا)؛ «و وقتی که چشمها خیره شد و جانها به گلوگاهها رسید، و به خدا گمانهايی نا[نابجا] ميبردید، همان جا مؤمنان امتحان شدند و سخت تکان خوردند».
شیطان سراغ همه میرود، حتی باتقواها!
یادت باشد هر وقت به سراغت آمد، خدا را یاد کنی ... که یاد خدا چشمت را باز میکند و نور میدهد... و هیچ کس با چشم باز، دنبال شیطان، دنبال گمراهی، نمیرود!
(إِنّ الّذينَ اتّقَوْا إِذا مَسّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشّيْطانِ تَذَكّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ)؛ «بی تردید هنگامى که پرهیزکاران گرفتار وسوسه شیطانى شوند به یاد [خدا] مىافتند و ناگهان بینا و بصیر مىشوند».
یادت باشد خداوند قبل از اینکه تو را با بلایی مورد آزمایش قرار بدهد، صبر و توان تحملش را میدهد و هر چقدر بلا عظیمتر باشد، صبر بیشتری هم به تو عنایت میکند...
«يَنْزِلُ الصَّبْرُ عَلَى قَدْرِ الْمُصِيبَةِ؛ همانا صبر به اندازه بلا [از جانب خداوند] میآید».
برخی را میبینی که چنان فریفته این دنیای فانی و سرگرم آمال و آرزوهای طول و دراز شدهاند که هیچ هدفی جز رسیدن به آنها ندارند! غافل از خطری که آنها را تهدید میکند و چه خطری بدتر از غفلت و خدافراموشی ... نکند من و تو هم اینگونه باشیم ...
«و اعلموا عباد الله أنَّ الأملَ یُذهبُ العقلَ و یُکذِّبُ الوَعدَ و یحثُّ علی الغفلة و یورِثُ الحسرَةَ؛ ای بندگان خدا! بدانید که آرزو عقل را بر باد میدهد، وعدههای دروغین داده و غفلت میآورد و باعث حسرت میگردد».
دشمنت را میشناسی؟ دشمن قسم خوردهای داری، تا چه حد به وجودش آگاهی؟ آیا حضورش را حس میکنی؟ او تو را میبیند، صدایت را میشنود و از افکارت آگاه است، لحظه به لحظه همراه تو بوده و با تمام وجود، کمر به اغفال تو بسته است. چه اندازه دشمنت را میشناسی؟
«فَعَدُوُّ اللهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِينَ، وَسَلَفَ الْمُسْتَكْبِرِينَ، الَّذِي وَضَعَ أَسَاسَ الْعَصَبِيَّةِ، وَنازَعَ اللهَ رِدَاءَ الْجَبْرِيَّةِ، وَادَّرَعَ لِبَاسَ التَّعَزُّزِ، وَخَلَعَ قِنَاعَ التَّذَلُّلِ... وَكَانَ قَدْ عَبَدَ اللهَ سِتَّةَ آلاَفِ سَنَةٍ، لاَ يُدْرَى أمِنْ سِنيّ الدُّنْيَا أَمْ مِنْ سِنيّ الآخِرَةِ، عَنْ كِبْرِ سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ؛ پس شيطان دشمن خدا، پيشواى متعصبان و سر سلسله متكبران است كه اساس عصبيت را پىريزى كرد و با خداوند در رداى جبروتى به ستيز و منازعه پرداخت و لباس بزرگى را به تن پوشانيد و پوشش تواضع و فروتنى را كنار گذارد... او خداوند را شش هزار سال عبادت نمود كه معلوم نيست از سالهاى دنياست يا از سالهاى آخرت، اما با ساعتى تكبر همه را نابود ساخت».