آمنه بیگم مجلسی

شناسه نوشته : 12702

1393/08/19

تعداد بازدید : 2126

آمنه بیگم مجلسی
آمنه بیگم مجلسی
وفات : 1080 هجری  قمری              فرزند: ملا محمد تقی مجلسی
تألیفات: الفیه ابن مالک و شواهد سیوطی وکتابی هم در فقه و احکام دینی و همکاری با محمد باقر مجلسی در جمع آوری بحار الانوار
آمنه خاتون یا آمنه بیگم یکی از چهار دختر مجلسی اول ( 1003 – 1070 هجریقمری ) یعنی ملا محمد تقی مجلسی (ره) مشهور به استاد الاستناد است. سال تولد آمنه خاتون در دست نیست. مؤلف ریاض العلماء که همزمان با وی می زیسته است از او تحت عنوان فاضله، عالمه، صالحه و متقیه یاد کرده است. او را بنت المجلسی نیز می گفته اند.آقا احمد بهبهانی او را فاضله مجتهده و صاحب ریاض از او اینگونه یاد می کند: آمنه عالمه صالحه متقیه است . البته به دو نفر از زنان خاندان مجلسی این عنوان اطلاق می شده است یکی همین بانو و دیگری دختر ملا عزیز الله مجلسی، دختر برادر آمنه بیگم شوهر آمنه بیگم ملا محمد صالح مازندرانی متوفی 1086 هجری قمری است. او نیز از علمای نامور عصر خود بوده است. وی را مردی خودساخته و زحمت کش  معرفی کرده اند.پدر این مرد او را از سن یازده سالگی برآن داشت که چون تهی دست است خود آینده خود را در دست گیرد. پس محمد صالح به اصفهان می آید و با استعداد و پشتکار مداوم پس از طی دروس مقدماتی به بالاترین سطوح علمی دست یافته، در حوزه درس ملا محمد تقی مجلسی نیز بر دیگران رجحان می یابد. ترقیات وی در تحصیل او را بیش از دیگران به استاد نزدیک  می کند تا جایی که به شرف دامادی او و همسری دختر دانشمندش، آمنه بیگم نائل می گردد. در مورد باعث این ازدواج نوشته اند: چون استاد ملا محمد صالح یعنی ملا محمد تقی مجلسی متوجه شد که شاگرد دانشمند میل به ازدواج دارد روزی بعد از فراغت از تدریس به وی گفت اگر اجازه دهی دختری را برای شما خواستگاری کنم تا از رنج تنهایی آسوده شوی. شاگرد جوان سر به زیر انداخت و با زبان حال آمادگی خود را اعلام داشت. ملا محمد تقی مجلسی به اندرون رفت و آمنه بیگم را که در علوم دینی و ادبی به سرحد کمال رسیده بود فرا خواند و گفت: دخترم! شوهری برایت پیدا کرده ام که در نهایت فقر و تنگدستی و منتهای فضل و صلاح و کمال و درستی است، ولی قبول او بسته به به اجازه تو است. آمنه بیگم، این دختر دانشمند و پاک سرشت، در پاسخ پدر گفت: پدر!  فقر و تنگدستی عیب مردان نیست. و بدین گونه موافقت خود را با همسری آن دانشمند مستعد اعلام داشت . عقد آن دو ساعتی بعد بسته شد و عروس را آراسته و مهیا کردند و به حجله عروسی بردند. داماد در حجله عروس و رخسار زیبای او را دید و متوجه شد که عروس گذشته از شهرت علم و فضل، رخساری جمیل هم دارد و پی برد که واقعاًعلامه ( محمد تقی) مجلسی استاد بزرگوارش چه تفقدی درباره او معمول داشته است. و دختر نیز چه عنصر تربیت یافته  با کمالی است که با این زیبایی و آن علم وفضل و اصالت خانوادگی حاضر شده است و به شاگرد پدرش که طلبه ای مستمند است شوهر کند. پس به گوشه ای رفت و بر این نعمت و موهبت الهی  سجده شکر نمود . و سرگرم مطالعه شدکه اتفاقاً با مسئله علمی بسیار مشکلی مواجه شد که می بایست با دقت در آن می اندیشید تا آن را حل کند و برای مباحثه فردا با همتای خود یا تدریس آماده سازد. مطالعه آن صفحه مدتی طول کشید و عروس که ناظر کار وی بود با فراست ذاتی پی برد که مسأله چیست و در چه کتابی است. داماد تا پاسی از شب مشغول مطالعه بود و بدون این که تماسی با عروس حاصل کند فردا صبح برای مباحثه یا تدریس از خانه بیرون رفت. پس از رفتن داماد، عروس برخاست و کتاب را یافت و دید همانطور که حدس زده بود کتاب قواعد علامه است. چون مسئله را یافت قلم به دست گرفت و مسئله را حل کرد و پاسخ را در لای کتاب گذاشت تا داماد پس از بازگشت آن را ببیند. شب دوم چون داماد کتاب را گشود و سرگرم مطالعه شد چشمش به نوشته عروس افتاد که با خط خود آن مسئله مشکل علمی را کاملا حل کرده بود و برای اطلاع او پاسخ را در جای خود نهاده است، تا او رنج مطالعه و تفکر را بر خود هموار نسازد. پس از مطالعه و پاسخ دریافت که آن مطلب مشکل با سرانگشت آن فاضله حل شده است. بلا درنگ پیشانی بر خاک نهاد و خداوند متعال را شکر کرد که چنین همسر دانشمندی  به وی ارزانی داشته است. به همین جهت آن شب نیز تا بامداد مشغول مطالعه و عبادت و شکرگزاری بود. و بدین گونه تماس با عروس تا سه شبانه روز به تأخیر افتاد. وقتی استاد داماد و پدر عروس، یعنی مجلسی اول، از ماجرا آگاه شد، داماد را خواست و به وی گفت: اگر این دختر با تو هم افق نیست صریحاً بگو تا دیگری را برایت عقد کنم. ولی داماد گفت: نه، علت این است که دختر دانشمند شما مورد علاقه من نیست، بلکه تأخیر کار فقط به ملاحظه این است که می خواهم شکر خدا را به مقداری که می توانم بجا آورم که چنین همسری به من موهبت کرده است و من می دانم که هرچه کوشش کنم نمی توانم چنانکه باید شکر نعمت خدا را ادا کنم . چون محمد تقی مجلسی این سخن را از داماد با کمال و شاگردفرزانه دانشمند خود شنید فرمود: آری اعتراف به نداشتن قدرت برای شکر گزاری، خود دلیل بر نهایت شکر بندگان است.از این ازدواج فرزندی صالح و فاضلی حاصل شد. به نوشته ای شش پسر (برخی ده پسر) و یک یا دو دختر. از جمله پسران او « اولاد ذکور اول فاضل مقدس علامه آقا محمد هادی مترجم قرآن مجید و شارح فی حدیث و کافیه نحو و غیر آنها از کتب و رسایل است. دوم، فاضل مقدس آقا نورالدین محمد، سوم عارف کامل و شاعر ادیب آقا محمد سعید متخلص به اشرف است و چهارم فاضل عارف آقا حسنعلی است» .نام دو تن دیگر از پسران آمنه بیگم، ملاعبدالباقی و ملا محمد حسین بوده است. زکیه از دختران این بانو است که پیرامون شخصیت او مطالبی در این تألیف آمده است. از اولاد دختری آمنه بیگم نیز تعداد کثیری مجتهد جامع الشرایط و مرجع تقلید، فقیه، فیلسوف، محدث، مفسر، اصولی و رجالی و غیره به وجود آمده است که بعضی از آنها در شمار بزرگترین مراجع شیعه و اعاظم فقهای آن بوده اند. کسانی مانند خاندان طباطبایی بروجردی که مرحوم آیت الله العظمی حاج آقا حسین بروجردی (ف:1380 ه.ق) از این خاندان اند و خاندان شهرستانی (آل شهرستانی) که همه از ناحیه آمنه بیگم بوده اند.بزرگان علمای این چهار خاندان در نوشته های خود همه جا از مجلسی اول و ملا محمد صالح مازندرانی به جدّ و از علامه محمد باقر مجلسی به خال (دائی) تعبیر نموده و به آنها افتخار می کنند. از آثار علمی این بانو می توان از شرح بر«الفیه ابن مالک» و «شواهد سیوطی» یاد نمود. «کتابی هم در فقه و احکام دینی تألیف کرده است به علاوه وی در جمع آوری اخبار بعضی از مجلدات «بحار الانوار» برادرش، مجلسی دوم به وی کمک کرده است. بعدها نیز شوهرش با همه علم و فضلی که داشت در حل بعضی از مسائل علمی با وی مباحثه و مذاکره نموده است». برخی کتب گویا به استناد یکدیگر، محل دفن این بانو را در تخت فولاد اصفهان نوشته و عنوان کرده اند که بعضی از اشعار آمنه بیگم نیز بروی قبرش نوشته شده اند، لکن مرحوم مصلح الدین مهدوی که در باب خاندان مجلسی تتبعات بسیاری انجام داده است می نویسد: « در تخت فولاد قبر صاحب عنوان (آمنه بیگم) معروف نیست. بلکه مظنون آن است که قبر مشارالیها و خواهرانش در بقعه، یا حوالی بقعه مجلسی درجنب مسجد جامع اصفهان است » .